گاهی وقتی با خود خلوت می کنید ممکن است خودتان را به خاطر نداشتن پشتکار و تلاش در راه رسیدن به هدف هایتان تحقیر و سرزنش کرده، خود را دچار بی ارادگی یا فردی سست اراده بدانید که تحت تاثیر شرایط تصمیم می گیرد و بعد از مدتی آن را رها می کند.
حتما برای شما پیش آمده که در ابتدای سال تصمیمات جدیدی در جهت افزایش یا کاهش وزن، ورزش کردن، ادامه تحصیلات، ارتقاء شغلی، بهبود رابطه، یاد گرفتن یک هنر یا زبان جدید و… گرفته و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرده اید. از ابتدای سال تا مدتی بعد از آن با جدیت، انگیزه و اراده اهداف جدیدتان را پیگیری می کنید، طبق برنامه ریزی تان پیش می روید، خود را تشویق می کنید و مراحل رشد و پیشرفتتان را در دفترتان تیک می زنید… ؛ اما ادامه این روند نهایتا تا اواخر اردیبهشت ماه ادامه می یابد و پس از آن به بهانه های مختلف اهداف، برنامه ریزی و کارهای جدید را رها کرده و همان سبک زندگی قبلی تان را پیش می گیرید.
آیا من مبتلا به بی ارادگی هستم؟!
هربار که هدفی را رها می کنید در ذهنتان به دنبال فهرست کارهای ناتمام و نیمه کاره تان می گردید و با مرور آن بیشتر و بیشتر از موفقیت خود نا امید می شوید و هر بار جمله من مبتلا به بی ارادگی هستم، من سست اراده ام، من نمی توانم، من همیشه شکست می خورم، و من یک بی عرضه ام را محکم تر به خودتان می گویید.
اگر کلمه پشتکار را در فرهنگ نامه ها جستجو کنید به سعی و کوشش داشتن در کار، توانایی انجام دادن و به پایان رساندن کاری، و یا استقامت و پایداری داشتن در پیشبردن امری بر می خورید.
شاید اگر بخواهید با خودتان صادق باشید، تایید کنید شما پشتکار لازم برای دنبال کردن هدفتان را نداشته اید؛ شما همیشه اهدافتان را بصورت هیجانی انتخاب کرده و بعد از مدتی رها می کنید؛ شما هیچ کاری را نتوانسته اید درست انجام دهید یا تا انتها پیش ببرید؛ شما کارها و برنامه های زیادی را ناتمام رها کرده اید؛ شما موقعیت های مهمی در زندگیتان را بخاطر نداشتن تلاش، پشتکار و اراده از دست داده اید … .
- اما سوال اینجاست که آیا واقعا شما تاکنون نتوانسته اید هیچ یک از اهدافتان را کسب کنید؟
- آیا در تمامی حوزه های مختلف زندگی خود، اهدافتان را بعد از مدتی رها کرده اید؟
- آیا تا به حال هیچ کدام از اهدافتان را کسب نکرده اید؟
- آیا تا به حال برای رسیدن به خواسته ای نجنگیده اید؟
- آیا تا به حال در انجام هیچ کاری موفق نشده اید؟
معمولا افراد تجربیات متفاوتی در این زمینه دارند. آنچه به طور معمول اتفاق می افتد آن است که افراد در بعضی اهداف خود موفق شده و برخی اهدافشان را رها می کنند. اگر تنها دلیل این اتفاق مربوط به وجود پشتکار و یا عدم وجود پشتکار بود، انتظار آن می رفت که فرد هیچ تجربه موفقی در کسب اهداف نداشته باشد. اما آنچه با کمی دقت در می یابیم آن است که هر فرد علاوه بر اهداف رها شده اش، تجارب زیادی از اهداف کسب شده نیز دارد.
مثلا تقریبا همه ما در دوران مدرسه برای کسب نمره بالاتر تلاش کرده و موفق شده ایم؛ تقریبا همه ما برای قانع کردن والدینمان که به ما اجازه دهند در کوچه با دوستانمان بازی کنیم تلاش کرده و موفق شده ایم؛ تقریبا بیشتر ما در کنکور دانشگاه شرکت کرده و در دانشگاه پذیرفته شده ایم؛ تقریبا همه ما تجربه دو شبانه روز درس خواندن و پاس کردن موفقیت آمیز دروس دانشگاهی و رهایی از مشروط شدن را داشته ایم؛ تقریبا همه ما در یکی از رشته های علوم مانند ریاضی، زبان، فیزیک، جغرافیا، کامپیوتر و… و یا در رشته ای هنری یا فنی استعداد داشته و از طریق آن کسب درآمد می کنیم و … .
این ها نمونه ای از همان اهداف کسب شده است و فردی که تجاربی از این دست را در مقاطع مختلف زندگی خود دارد، دیگر نمی تواند بخاطر رها کردن برخی اهدافش، خود را به بی ارادگی و نداشتن پشتکار و اراده متهم کند؛ پس دلیل رها کردن اهدافش را در محلی دیگر باید جستجو کند.
بنابراین به نظر می رسد عوامل دیگری نیز در این میان دخیل هستند. عواملی مانند ویژگی های هدف انتخاب شده، انگیزه لازم برای رسیدن به هدف ها، بلند مدت یا کوتاه مدت بودن اهداف، صبوری کردن در راه رسیدن به هدف و… ،که بجای سرزنش خود به دلیل بی ارادگی و نداشتن پشتکار، لازم است کمی بیشتر به آن ها دقت کنیم.
تجربه نشان داده است بسیاری از ما نمی توانیم مدت زیادی صبر و تلاش کنیم تا در آینده ای دور به دستاوردی دست یابیم. نمی توانیم سختی زیادی را تحمل کنیم به این امید که در آینده به راحتی و آسایش دست یابیم. نمی توانیم مدت زیادی را به صبوری و تلاش بگذرانیم بلکه در آینده اوضاع مان بهتر شود … . این عدم، تحمل و صبوری به دلیل برخی ویژگی های شخصیتی، خلق و خو، تربیت والدین، و یادگیری های افراد شکل می گیرد.
تقریبا بیشتر افرادی که در کودکی از رفاه خوبی برخوردار بوده اند و به لطف والدین و حمایتگری افراطی آن ها به هرچه می خواستند به راحتی دست پیدا می کردند، در بزرگسالی آمادگی تلاش طولانی مدت برای رسیدن به خواسته شان را ندارند؛ زیرا آن ها از کودکی آموخته اند که هرچیز که می خواهند به راحتی و با کمترین تلاش و در کوتاه ترین زمان ممکن در اختیارشان قرار خواهد گرفت.
کودکانی که این چنین بزرگ شده اند در بزرگسالی می خواهند همین سبک آشنا را در پیش گیرند. بنابر این توانایی صبر و تلاش برای رسیدن به خواسته ای در آینده را ندارند. به همین دلیل اگر مسیر رسیدن به اهدافشان بیش از حد صبوری آن ها بلند باشد و تلاشی بیش از توان آن ها را بطلبد، خیلی زود آن هدف را رها کرده و هدفی به فهرست کارهای ناتمامشان اضافه می کنند.
طی پژوهشی معروف مشخص گردید افرادی که صبورترند و می توانند برای رسیدن به خواسته هایشان مدتی صبر کنند و از خیر کسب رضایتمندی فوری برای رسیدن به رضایتمندی ارزشمندتری در آینده، بگذرند، در زندگی افراد موفق تری بوده و به اهداف خود دست پیدا می کنند.
به همین ترتیب افرادی که نمی توانند صبر کنند و رضایتمندی فوری کوچک را به رضایتمندی بلند مدت بزرگ ترجیح می دهند، افرادی هستند که در کارنامه اعمالشان اهداف رها شده بیشتری دارند.
واقعیت این است که رها کردن اهداف و افزایش فهرست بلند بالای کارهای ناتمام را نمی توان تنها از یک جنبه بررسی کرد و تنها برای آن یک دلیل قائل شد و همه چیز را به بی ارادگی نسبت داد؛ زیرا در این مسئله نیز مانند تمام مسائل انسانی، چندین مولفه درگیر هستند. انسان موجودی جسمانی، روانی، اجتماعی، معنوی است؛ بنابراین تمام مسائل مرتبط با او نیز چندین جنبه متفاوت دارند.
از نقطه نظر این مطلب می توان این گونه نتیجه گیری کرد که ویژگی صبور بودن و تلاش کردن برای کسب اهداف، تنها دو عامل از چندین عامل تاثیرگذار در فرآیند کسب اهداف است که می تواند در موفقیت یا عدم موفقیت ما و مقابله با بی ارادگی بسیار اثرگذار باشد.