پنج گام برای هموار کردن مسیر رسیدن به اهداف

پنج گام برای هموار کردن مسیر رسیدن به اهداف

حتماً برای شما پیش آمده که در ابتدای سال تصمیمات جدیدی در جهت افزایش یا کاهش وزن، ورزش کردن، ادامه تحصیل، ارتقای شغلی، بهبود رابطه و… گرفته و برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کرده‌اید. تا مدتی اهداف جدیدتان را پیگیری می‌کنید، اما نهایتاً تا اواخر اردیبهشت ماه ادامه می‌یابد و پس از آن به بهانه‌های مختلف اهدافتان را رها کرده و همان سبک زندگی قبلی‌تان را پیش می‌گیرید. گاهی وقتی با خود خلوت می‌کنید ممکن است خودتان را به خاطر نداشتن پشتکار و تلاش در راه رسیدن به اهدافتان تحقیر و سرزنش کرده، خود را فردی سست اراده بدانید که تحت تأثیر شرایط تصمیم می‌گیرد و بعد از مدتی آن را رها می‌کند. هر بار که هدفی را رها می‌کنید در ذهن‌تان به دنبال فهرست کار‌های ناتمام و نیمه‌کاره‌تان می‌گردید و با مرور آن بیشتر و بیشتر از موفقیت‌تان ناامید می‌شوید و هر بار جمله‌هایی نظیر «من بی‌اراده‌ام، من نمی‌توانم، من همیشه شکست می‌خورم، من یک بی‌عرضه‌ام و…» را محکم‌تر به خودتان می‌گویید.

خود را متهم به نداشتن اراده نکنید

اگر کلمه پشتکار را در فرهنگنامه‌ها جست‌وجو کنید به سعی و کوشش داشتن در کار، توانایی انجام دادن و به پایان رساندن کاری یا استقامت و پایداری داشتن در پیش بردن امری برمی‌خورید. شاید اگر بخواهید با خودتان صادق باشید، تأیید کنید شما پشتکار لازم برای دنبال کردن هدفتان را نداشته‌اید، همیشه اهدافتان را به صورت هیجانی انتخاب و بعد از مدتی رها می‌کنید، هیچ کاری را نتوانسته‌اید درست انجام دهید، موقعیت‌های مهمی در زندگی‌تان را به خاطر نداشتن تلاش، پشتکار و اراده از دست داده‌اید. اما سؤال اینجاست که آیا تاکنون نتوانسته‌اید به اهدافتان برسید؟ در تمامی حوزه‌های مختلف زندگی خود، اهدافتان را بعد از مدتی رها کرده‌اید؟ آیا تا به حال هدفی را کسب نکرده‌اید؟ یا تا به حال برای رسیدن به خواسته‌ای نجنگیده‌اید؟ آیا تا به حال در انجام هیچ کاری موفق نشده‌اید؟

معمولاً افراد تجربیات متفاوتی در این زمینه دارند. آنچه به طور معمول اتفاق می‌افتد این است که افراد در بعضی اهداف خود موفق می‌شوند و برخی اهدافشان را رها می‌کنند. اگر تنها دلیل این اتفاق مربوط به وجود یا نبود پشتکار بود، انتظار آن می‌رفت که فرد هیچ تجربه موفقی در کسب اهداف نداشته باشد، اما آنچه با کمی دقت درمی‌یابیم این است که هر فرد علاوه بر اهداف رها شده‌اش، تجارب زیادی از اهداف کسب شده نیز دارد. مثلاً تقریبا همه ما در دوران مدرسه برای کسب نمره بالاتر تلاش کرده و موفق شده‌ایم، تقریباً همه ما برای قانع کردن والدینمان که به ما اجازه دهند در کوچه با دوستانمان بازی کنیم تلاش کرده و موفق شده‌ایم، تقریباً بیشتر ما در کنکور شرکت کرده و در دانشگاه پذیرفته شده‌ایم، تقریباً همه ما تجربه دو شبانه‌روز درس خواندن و پاس کردن موفقیت‌آمیز دروس دانشگاهی و رهایی از مشروط شدن را داشته‌ایم، تقریباً همه ما در یکی از رشته‌های علوم مانند ریاضی، زبان، فیزیک، جغرافیا، کامپیوتر یا در رشته‌ای هنری یا فنی استعداد داشته و از طریق آن کسب درآمد می‌کنیم و… این‌ها نمونه‌ای از همان اهداف کسب شده است و فردی که تجاربی از این دست را در مقاطع مختلف زندگی خود دارد دیگر نمی‌تواند به خاطر رها کردن برخی اهدافش، خود را متهم به نداشتن پشتکار و اراده کند و دلیل رها کردن اهدافش را در محلی دیگر باید جست‌وجو کند.

برای رسیدن به اهداف صبر کافی داشته باشیم

به نظر می‌رسد عوامل دیگری نیز در این میان دخیل است. عواملی مانند ویژگی‌های هدف انتخاب شده، انگیزه لازم برای کسب اهداف، بلند مدت یا کوتاه مدت بودن اهداف، صبوری کردن در راه رسیدن به هدف و..؛ که به جای سرزنش خود به دلیل بی‌ارادگی و نداشتن پشتکار، کمی بیشتر لازم است به آن‌ها دقت کنیم.

بسیاری از ما نمی‌توانیم مدت زیادی صبر و تلاش کنیم تا در آینده‌ای دور به دستاوردی دست یابیم. این عدم تحمل و صبوری به دلیل برخی ویژگی‌های شخصیتی، خلق و خو، تربیت والدین و یادگیری‌های افراد شکل می‌گیرد. تقریباً بیشتر افرادی که در کودکی از رفاه خوبی برخوردار بوده‌اند و به لطف والدین و حمایتگری افراطی آن‌ها به هرچه می‌خواستند به راحتی دست پیدا می‌کردند، در بزرگسالی آمادگی تلاش طولانی مدت برای رسیدن به خواسته‌شان را ندارند.

طی پژوهشی مشخص شد افرادی که صبورترند و می‌توانند برای رسیدن به خواسته‌هایشان مدتی صبر کنند و از خیر کسب رضایتمندی فوری برای رسیدن به رضایتمندی ارزشمندتری در آینده بگذرند، در زندگی افراد موفق‌تری بوده و به اهداف خود دست پیدا می‌کنند. به همین ترتیب افرادی که نمی‌توانند صبر کنند و رضایتمندی فوری کوچک را به رضایتمندی بلند‌مدت بزرگ ترجیح می‌دهند، افرادی هستند که در کارنامه اعمالشان اهداف رها شده بیشتری دارند. بنابراین صبور بودن یکی از عوامل تاثیرگذار در فرآیند کسب اهداف است.

انگیزه‌های درونی اهدافمان را بشناسیم

در بسیاری موارد انگیزه همان حلقه گمشده بین اهداف کسب شده و اهداف رها شده است. اگر در زمان هدفگذاری افراد بتوانند آن هدف را به انگیزه‌های درونی خود ارتباط دهند مسلماً تاثیر بیشتری در پیگیری آن اهداف خواهد داشت. اگر انگیزه شما از تلاش برای کاهش وزنتان فقط جلب رضایت همسر، خلاص شدن از سرزنش‌های همسر یا رهایی از نگاه دیگران باشد، شما خیلی زود از رژیم سخت و تمرینات منظم ورزشی‌تان خسته شده و از انجام آن‌ها دست خواهید کشید. چون آن هدف را به انگیزه‌های بیرونی ارتباط داده‌اید. اما اگر هدف کاهش وزن را به بالا رفتن اعتماد به نفس، کسب سلامتی از دست‌رفته‌تان یا رسیدن به اندام ایده‌آل خودتان ارتباط دهید، تلاش بیشتری برای کسب آن هدف انجام خواهید داد.

هدفمان را به درستی انتخاب کنیم

نکته دیگری که در کسب اهداف و رها نکردن آن می‌تواند به ما کمک کند این است که هدف را به درستی انتخاب کرده باشیم. یعنی آن هدف مناسب شما، متناسب شرایط شما و در راستای ارزش‌های اصیل وجود شما باشد. گاهی دیده می‌شود افراد اهدافشان را بر اساس تقلید از اهداف دیگران انتخاب و بعد از مدت کوتاهی آن را رها می‌کنند. مثلاً، چون دوست شما قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارد شما نیز وسوسه می‌شوید و تصمیم به مهاجرت می‌گیرید.

بنابراین گام به گام با دوستتان به کلاس زبان رفته و چندی بعد خسته شده و آن را رها می‌کنید. در مواردی نیز افراد در شرایطی که هیجان بر آن‌ها غالب است اقدام به انتخاب اهدافی می‌کنند که بعد از کاهش آن هیجان، تمایلی برای پیگیری آن هدف ندارند. به عنوان مثال وقتی به کنسرت می‌روید از مشاهده هنر نوازندگان هیجان‌زده شده و روز بعد به کلاس موسیقی رفته و برای یادگیری موسیقی ثبت‌نام می‌کنید، اما در کمتر از یک ماه سختی فرآیند نت‌خوانی و درست نوازی هیجان شما را کاهش می‌دهد و آن هدف را رها می‌کنید.
گاهی نیز افراد اهدافی را انتخاب می‌کنند که هدف مناسبی برای مسیر زندگی آن‌ها نیست. پس در جایی رها می‌شوند. مثلاً یک هنرمند فکر می‌کند اگر یک دوره دانشگاهی مدیریت بخواند بهتر می‌تواند دارایی کسب و آن را سرمایه‌گذاری کند، اما کمی بعد از شروع دانشگاه سختی مباحث مدیریتی او را ناامید کرده و دانشگاه را رها می‌کند. همچنین گاهی اهدافی انتخاب می‌شود که در تعارض با ارزش‌ها و باور‌های درونی افراد است و پس از مدتی افراد از آن اهداف دست می‌کشند.

به عنوان مثال کسی که ارزش مهمش حفظ کانون خانواده است تصمیم به مهاجرت می‌گیرد. این فرد کمی بعد از گام برداشتن در این مسیر دچار تعارض شده و انرژی روانی زیادی را از دست داده و نهایتاً دست از هدفش می‌کشد. در تمام این موارد و مواردی از این دست اگر این افراد اهدافشان را حتی رها نکنند باز هم در زمان رسیدن به آن احساس رضایت و خشنودی نخواهند داشت. همچنین در مواردی که این گونه اهداف، رها می‌شوند اگر این افراد را بدون پشتکار، کاهل، بی‌اراده و بی‌تلاش بنامیم خطا کرده‌ایم. چون دلیل رها شدن این اهداف پشتکار نداشتن افراد نبوده و نیست بلکه اشتباه در انتخاب هدف دلیل رها شدن هدف است.

از ظرف اراده مان درست استفاده کنیم

جدا از تمام شرایطی که لازمه انتخاب هدف و تلاش در جهت کسب اهداف است، برخی افراد ذاتاً برای رسیدن به خواسته‌ها و اهدافشان می‌جنگند و معتقدند هیچ کس نمی‌تواند سد راه آن‌ها برای رسیدن به خواسته هایشان شود. آن‌ها معتقدند شاید خیلی افراد مانع من برای رسیدن به اهدافم شوند، اما هیچ کس نمی‌تواند جلوی قوی‌تر شدن و بلند شدن مرا بگیرد. این قدرت اراده یک ویژگی ذاتی است که طی تجارب گوناگون زندگی تقویت می‌شود.

رسیدن به اهداف ارتباط زیادی نیز با قدرت اراده و خواست شما دارد، اما به یاد داشته باشید هر زمان که شما تصمیم می‌گیرید کاری را که میلی به انجام آن ندارید، انجام داده یا کاری را که دوست دارید، انجام ندهید، در حال استفاده از ظرف اراده‌تان هستید! ظرف اراده شما اندازه محدودی دارد و اگر برای کار‌های کوچک و کم ارزش موجودی اراده‌تان استفاده کنید، ممکن است اراده کافی برای رسیدن به اهداف واقعی و ارزشمندتان نداشته باشید. چون در حال استفاده از پتانسیل محدود، اما تجدیدپذیر ظرف اراده ذهنتان هستید.

به یاد داشته باشید اگر می‌خواهید برنامه‌ها، اهداف جدی و مهمی را در پیش بگیرید از صرف انرژی اراده‌تان در راه تمایلات کوچک و کم ارزش خودداری کنید تا اراده‌تان هدر نرود. مثلاً اگر شما تصمیم دارید برای آزمونی مهم خود را آماده کنید، با توجه به همه مواردی که تا کنون به آن اشاره شد، ابتدا باید تعریف کنید هدف شما کوتاه مدت، میان مدت یا بلند مدت است؟ اهداف کوتاه مدت اهدافی هستند که در کمتر از یک سال به آن‌ها دست می‌یابیم. اهداف میان مدت، اهداف یک تا سه ساله و اهداف بلند مدت ۳ تا ۱۰ ساله هستند.

سپس هدفتان را باید به اهداف کوچک‌تری تقسیم کنید. مثلاً اگر در کنکور کارشناسی ارشد در اردیبهشت ۹۹ می‌خواهید موفق شوید این یک هدف کوتاه مدت (کمتر از یک سال) است، اما لازم است آن را باز هم به اهداف کوچک‌تری مثل اهداف شش ماهه، چهار ماهه، دو ماهه، یک ماهه، هفتگی و روزانه تقسیم کنید. سپس لازم است دستیابی به این هدف را به یک انگیزه بخش درونی مرتبط کنید. مثلاً اگر برای اینکه خانواده‌تان مدام برای ادامه تحصیل ندادن شما را سرزنش می‌کنند و به خاطر رهایی از سرزنش آن‌ها می‌خواهید موفق شوید، احتمال رها کردن هدف و شکست‌تان بالاست. چون این یک انگیزه بیرونی است. اما اگر برای دستیابی به احساس قدرت و ارزشمندی‌تان این کار را می‌کنید با احتمال بیشتری موفق خواهید شد.

در زمان تلاش برای درس خواندن و رسیدن به هدفتان، منابع کوچک و کم ارزشی که اراده‌تان را صرف می‌کند را رفع کنید. مثلاً اگر خوردن پفک یا تنقلات برای سلامتی‌تان مفید نیست، آن‌ها را از جلوی چشمانتان دور کنید تا مدام با دیدن و تلاش برای نخوردن آن‌ها ظرف اراده‌تان را بیهوده مصرف نکنید.
به یاد داشته باشید اینکه شما بتوانید با بالا نگه داشتن انگیزه‌هایتان خود را در راه رسیدن به اهداف ارزشمندتان، قوی و مجهز کنید تا بتوانید تغییرات مطلوب در زندگی‌تان ایجاد کنید، به مدیریت کردن انرژی‌تان نیز بستگی دارد. اگر شما آگاهانه انرژی خود را در مسیر درست هدایت کنید با هر هدفی که به آن می‌رسید، اعتماد به نفس و اراده‌تان قوی‌تر شده و با انرژی و انگیزه بیشتری می‌توانید مسیر‌های جدید را طی کنید.

منبع : جوان آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *