کنترل گری، عشق را نابود می کند

کنترل گری، عشق را نابود می کند

کنترل کردن و کنترل گری ابدا به معنی آن نیست که فرد کنترل گر از روی قصد و نیت و دشمنی، تمایل به آزار طرف مقابل دارد!

در روابط نزدیک، همسر کنترل گر از آنجایی که همسرش را دوست می دارد، بر این باور است که صلاح همسر خود را بهتر از خود او می داند و از نظر اخلاقی موظف است خطاهای همسرش را به او ثابت کند و او را از اشتباه درآورد! بنابر این می کوشد تا او را مطابق آنچه میل و خواسته خودش است، و آنچه صلاح می داند، تغییر دهد؛ و این یعنی کنترل گری.

باربارا دی آنجلیس: چند شب پيش عنكبوتی را كه گوشه اتاق خوابم تار تنيده بود ديدم. خيلی آرام حركت می كرد گويی مدت ها بود كه آنجا گير كرده بود و نمی توانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم :”نگران نباش كوچولو الان از اينجا نجاتت می دهم.” يك دستمال كاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچه خانه مان بگذارمش.

مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من می خواهم به او حمله كنم چون فرار كرد و لابه لای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: “قول می دهم به تو آسيبی نزنم” سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يك توپ جمع شد و سعی كرد لا به لای تارهايش پنهان شود.

ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمی كند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيار غمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمی زير لب زمزمه كردم: ” من نمی خواستم به تو صدمه ای بزنم مي خواستم نجاتت بدهم؛ متاسفم كه اين را نفهميدی.”

قالب های کنترل گری

کنترل گری را در قالب هایی متفاوت اما آشنا می توان مشاهده کرد:

  • همسری که اجازه تصمیم گیری شخصی به همسرش نمی دهد؛
  • فردی که خود را مسئول انتخاب دوستان و حدود روابط دوستانه و خانوادگی دیگری می داند؛
  • همسری که برای بهتر شدن رابطه و زندگی زناشویی اش دست به مقایسه همسرش با دیگران می زند؛
  • شخصی که مدام از نحوه پوشش همسر خود انتقاد می کند؛
  • همسری که چون از نگاه های دیگران به همسر خود حس بدی دارد، اجازه نمی دهد همسرش از منزل خارج شود؛
  • فردی که هر بار برای رسیدن به خواسته اش از شیوه قهر کردن، سرسنگینی، محروم کردن همسر از رابطه جنسی و روابط عاطفی استفاده می کند؛
  • کسی که مدام خطاهای همسرش را گوشزد می کند؛
  • فردی که برای اینکه همسرش او را ترک نکند، مدام به او احساس گناه تزریق می کند، یا او را تحقیر می کند تا با تضعیف اعتماد به نفس وی، امکان تصمیم گیری را از او بگیرد؛
  • و در کلامی کوتاه: همسری که هفت رفتار مخرب، الگوی رفتاری اش را تشکیل می دهد.

آنچه مسلم است این است که افراد در مقام کنترل گری، هم خود در رنج هستند و هم عزیزان خود را متحمل رنج بسیار می کنند و آنچه تجربه نشان داده این است که کنترل گری جز به سردی و تلخی رابطه، راه به جایی نمی برد.

فرد با جایگاه کنترل گری یا همان کنترل گر، بر این باور است که با نظارت دقیق بر رفتارهای همسر می تواند او را به انجام آنچه خود نمی خواهد مجبور کند و او را مطابق الگوی ذهنی خود شکل دهد تا بیشتر دوستش بدارد. اما نمی داند کنترل گری یک توهم است؛ زیرا ممکن است فردی مدتی این نظارت و کنترل شدید را بپذیرد و رفتار مورد نظر دیگری را انجام دهد، اما به محض آنکه این نظارت حذف شود، فرد به رفتار پیشین خود بازمی گردد: بازگردد به اصل خود همه چیز!

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش      باز جوید روزگار وصل خویش

در حقیقت منشا بسیاری از نزاع ها، مشاجرات و تعارضات در روابط زوجین، استفاده از روانشناسی کنترل بیرونی توسط یکی یا هردوی همسران است، و آنچه باعث می شود کمی بعد از ازدواج، همسران از یکدیگر دور شوند همین کنترل گری است؛ زیرا در روابط کنترل گرایانه، عشق مدت زیادی دوام نخواهد آورد.

به عبارت دیگر این رفتارهای مخرب نه تنها علت بسیاری از مشکلات هستند، بلکه زوجین از همین هفت رفتار برای رفع مشکلات بوجود آمده نیز استفاده می کنند! درست مثل اینکه با بنزین آتشی روشن کنید و برای خاموش کردنش، بنزین بیشتری روی آتش بریزید!

آنچه خوب است همسران بیاموزند این است که بدون توجه به رفتار مخربی که همسرش دارد، برای برقراری رابطه ای صمیمانه و عاطفی، خود بکوشد از انتقاد، سرزنش، شکایت، غرغر، تهدید، تنبیه و رشوه دادن برای رسیدن به خواسته هایش دست بردارد و به جای آن اگر یکدیگر را دوست می دارند، روشی موثر برای گفتگو درباره مشکلات، مذاکره بر سر خواسته های متفاوتشان و پیداکردن راه حلی که خواسته های هردو را در برگیرد، پیدا کنند و همواره بیاد داشته باشند وقتی کنترل گری از یک در وارد شود، عشق و صمیمیت و محبت از در دیگر خارج می شود.

همواره به یاد داشته باشید در رابطه مشترک، زمانی که نمی توانید بر سر اختلافات و خواسته های متفاوتتان مذاکره کنید، تنها چیزی که می توانید برای حل مشکل به آن متوسل شوید، عشق است.

اگر یکدیگر را دوست بدارید و به هم عشق بورزید، خواه ناخواه یکی از شما از خواسته اش کوتاه خواهد آمد. اما اگر هیچ کدام به کوتاه آمدن تمایل نداشته باشید، آنچه میان شما جاری است، عشق نیست.

نکته آخر آنکه اگر تسلیم شدن و کوتاه آمدن همیشه از سمت یک نفر باشد، عشق نمی تواند پایدار باقی بماند و این همیشه کوتاه آمدن از سمت یک نفر در بلند مدت منجر به افزایش نارضایتی و مرگ عشق خواهد شد. هرچه عشق و محبت طرفین نسبت به یکدیگر بیشتر باشد به همان نسبت میزان کوتاه آمدن طرفین در موارد گوناگون برابر بوده و به پنجاه-پنجاه نزدیک می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *