شریک عاطفی تان را همان طور که هست بپذیرید

شریک عاطفی تان را همان طور که هست بپذیرید یا از او بخواهید تغییر کند؟

برای اینکه یک رابطه عالی داشته باشید، در عین حال که ویژگی های شریک عاطفی تان را می پذیرید بایستی از او بخواهید تا در برخی زمینه ها نیز خود را تغییر دهد. از آنجایی که تفاهمی که میان دو نفر وجود دارد هیچ وقت کامل یا بدون چالش و درگیری نخواهد بود، باید این واقعیت را پذیرفت که در هر رابطه عاطفی، بالاخره زمانی متوجه این موضوع می شویم که شریک عاطفی ما یعنی همان فرد بی نظیر و رویایی که با او رابطه داریم، رفتارهایی را انجام می دهد که ما را عصبانی کرده یا آزار می دهد.

شما در نهایت متوجه می شوید که لازم است با یکدیگر درباره مواردی که می خواهید طرف مقابلتان آن ها را تغییر دهد گفتگو کنید. البته آخرین حد از تغییر، جدا شدن و به پایان رساندن رابطه با شریک عاطفی تان است؛ اما اگر تمایلی به جدا شدن ندارید باید سعی کنید که تغییراتی را در خود ایجاد کنید.
آیا واقعا افراد می توانند تغییر کنند؟

اغلب زوج ها این سوال را می پرسند که”آیا واقعا آدم می تواند تغییر کند؟” از یک طرف آن ها برای مشاوره به زوج درمانگر مراجعه می کنند چون باور و امید به تغییر دارند یا حداقل می خواهند باور کنند که می توانند تغییر کنند؛ و از طرف دیگر در مورد امکان تغییر در شریک عاطفی خود شک دارند. از تغییرکردن و از اینکه نمی توانند تغییر کنند می ترسند و از خطر کردن و آسیب های تغییر ترس و واهمه دارند. آن ها معمولا برای مدتی طولانی جهت تغییر کردن تلاش کرده اند، اما موفق نشده اند.

مانند هر مسئله دیگری در زندگی، تغییر موفق بستگی به این دارد که به طور درستی آن تغییر را انجام دهیم. مهم نیست که چند بار تلاش می کنید که میخ آهنی را به سنگ بزنید، شما در نهایت موفق نمی شوید (چون نرود میخ آهنین در سنگ!). علاوه بر این می توان به این موضوع پی برد که وقتی تغییری اتفاق نمی افتد افراد اغلب اوقات به این نتیجه می رسند که احتمالا مشکلی در میخ یا سنگ وجود دارد که یقینا این تصور اشتباه و غلط است!

سوال بهتر این است: افراد تحت چه شرایطی تغییر می کنند؟

استقبال از یادگیری به جای کامل و بی نقص بودن

شک و تردید زوج ها در مورد تغییر جالب است. چون انسان ها باور دارند که می توانند یاد بگیرند که اگر عمیق تر به موضوع نگاه کنیم، یادگیری در واقع کلمه جایگزین دیگری برای انواع تغییراتی است که زوج ها درباره آن فکر می کنند. پس چرا علاقه مند کردن شریک عاطفی یا شرکی زندگی برای یاد گرفتن انقدر سخت است؟ جدای از این مسئله که تغییر کردن می تواند سخت باشد، یادگیری به این معنی است که مسئله ای وجود دارد که ما هنوز آن را نمی دانیم و در آن به قدر کافی خوب نیستیم. ما اغلب اوقات احساس می کنیم زمانی که از ما برای تغییر یا یادگیری درخواست می کنند، به معنای این است که در آن زمینه شکست خورده ایم؛ انگار که باید در همه چیز عالی و بی عیب و نقص باشیم!.

به نظر می رسد که ما از خودمان و شریک عاطفی مان انتظار داریم که بتوانیم به طور کامل آن رابطه ای که آرزویش را داشته و داریم را براورده کنیم. این انتظار، غیرواقع بینانه و مانع براورده شدن این آرزوی ماست. چون مسائلی را که باید بدانیم تا بتوانیم شریک عاطفی مناسبی باشیم، سخت و پیچیده است و باید در طول زندگی به مرور یاد گرفته شود. مواردی مثل صبر، خودشناسی و درون نگری، روش برخورد با درگیری و تعارض ها در رابطه و همکاری با یکدیگر. ما این موارد را طی روابطمان یاد می گیریم. در واقع اگر آدم ها از من بپرسند که در شریک عاطفی خود به دنبال چه ویژگی باشم، به آن ها می گویم کسی را پیدا کنند که مشتاق یادگیری باشد و از یادگیری هیجان زده شود.

شریک خوبی برای یادگیری باشید.

در یکی از جلسات زوج درمانی، آقایی به من گفت:” وظیفه من نیست که به همسرم یاد دهم که چطور دوست داشتنی تر باشد!”. همچنین مراجع کننده دیگری با عصبانیت از عادت آزاردهنده شریک زندگی اش در مقابل دیگران انتقاد می کرد و می گفت:” این وظیفه من نیست که به او یاد دهم که چطور رفتار کند!”.

در واقع همین طور است. ما به دلیل ارتباط درونی که داریم، برای بهتر یا بدتر شدن عمیقا بر یکدیگر تاثیر می گذاریم. با اینکه این وظیفه شما نیست- اگر همسر شما بخواهد تا برای تغییرکردن تلاش کند- اما شما نقش مهمی در یادگیری آن ها دارید. یکی از مواردی که هرکدام از شما باید یاد بگیرید این است که چطور به پیشرفت هم کمک کنید و مانع پیشرفت یکدیگر نشوید. احساس تعهد در یک رابطه عاطفی به معنای این نیست که سرسختانه به شریک عاطفی تان آویزان بشوید؛ بلکه باید سعی کنید که به شریک خود در یادگیری کمک کنید.

حل معمای روابط

تونی کوشنر نمایشنامه نویس می گوید:” کوچکترین واحد انسانی غیر قابل تقسیم دو است”. یکی از روش ها برای تغییر زوجین این است که خود را به عنوان جزئی از یک سیستم یا مجموعه تعاملی در نظر بگیرند. قدرت تغییر مثبت با قبول کردن این فرضیه شروع می شود که “مشکل و ناسازگاری نتیجه یک تعامل است”. یعنی حتی زمانی که این گونه به نظر می رسد که مشکل از سمت شریک عاطفی تان به وجود آمده است، باز هم شما به طور عمیق تری به این موضوع نگاه کنید و ظاهر قضیه را زیرسوال ببرید و از خود بپرسید:” من چه کاری ممکن است انجام بدهم که خودش بخشی از این مشکل باشد؟”. یا از خودتان بپرسید: ” من چه کاری انجام می دهم که تغییر شریک عاطفی ام را به جای اینکه آسان تر کند، سخت تر می کند؟”

وضعیت زمان حال را بپذیرید و در عین حال آن را به تغییرات در آینده مرتبط کنید.

یک بار یکی از دوستانم در مورد ازدواجش به من گفت:” من خیلی تلاش کردم که شریک زندگی ام را فقط قبول کنم و تلاشی برای تغییر او نکنم” من با تعجب جواب دادم:” انگار پذیرش چیزی است که ما آن را مخالف تغییر دادن میدانیم”(انگارکه پذیرش نقطه مقابل و مخالف تغییر است).

باید بدانیم که پذیرش در واقع خود بخشی مهمی از یک تغییر موفق است. بخشی از وجود ما توانایی و ظرفیت یادگیری و تغییر را دارد. پذیرش تمام و کمال به معنی این است که بپذیریم توانایی تغییر را داریم. پذیرشی که جدا از انتظار تغییر باشد نشان دهنده این باور است که” آدم ها همان کسی هستند که از اول بوده اند” و آن ها تغییر نمی کنند. در اصل، این پذیرش نیست؛ بلکه تسلیم و کناره گیری است. شما با پذیرش این موضوع که در حال حاضر شریک عاطفی تان چه کسی و با چه خصوصیاتی است و ممکن است در آینده تبدیل به چه کسی شود برای به وجود آوردن تغییرات مثبت با همدیگر همکاری کنید. این نگرش و طرز فکر الهام بخش ما است: پذیرش به ما کمک می کند تا برای یادگیری که یک مسیر سخت و طولانی است، صبور و عاشق بمانیم.

اگر متعهد باشید که به یکدیگر برای بهتر عشق ورزیدن کمک کنید، رابطه با شریک عاطفی تان چطور می تواند باشد؟

در صورت تمایل نظرتان را ثبت کنید.

نشانی پست الکترونیک شما، نمایش داده نخواهد شد.