اگر برای رهایی از حال بد به دنبال ناجی می گردی، در آینه نگاه کن!

اگر برای رهایی از حال بد به دنبال ناجی می گردی، در آینه نگاه کن!

افراد دچار حال بد و طیف گسترده ای از مشکلات روانشناختی می شوند چون نمی خواهند مسئولیت زندگی، تصمیمات، اعمال و رفتارهای خود را برعهده بگیرند. همچنین این افراد معمولا از زندگی و ارتباط هایشان ناراضی هستند، برای حل مشکلات و بهبود روابطشان بجای تمرکز بر خود، بر دیگران تمرکز می کنند و برای تغییر دادن دیگران تقلا می کنند.

دکتر ویلیام گلسر بنیانگذار یکی از جدیدترین نظریه های روانشناسی در طی پژوهش های علمی و بررسی مشاهدات خود در بیمارستان های اعصاب و روان به این نتیجه رسید که افراد به دلیل اینکه حامل ژن های بیماری های اعصاب و روان هستند مبتلا به اختلال های روانی نمی شوند، یا به دلیل اینکه در خانواده ای معتاد متولد شده اند، در محیط های آسیب زا رشد کرده اند، یا از طرف والدین یا معلمین مدرسه مورد بی توجهی و تنبیه قرار گرفته اند، به مشکلات روانشناختی مبتلا نمی شوند.

بسیاری از مراجعه کنندگان به کلینیک ها و مطب های روانشناسی و مشاوره، افرادی هستند که از نارضایتی از زندگی خود رنج می برند؛ کسانی که زندگی و جایگاه کنونی شان آن چیزی نیست که مورد تاییدشان باشد و با خواسته ها و آرزوهایشان تفاوت بسیاری دارد و به طور کلی دچار حال بد هستند.

افراد این نارضایتی را به اشکال مختلفی بروز می دهند مانند افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، وسواس های فکری و عملی، مشکلات ارتباطی در خانواده و جامعه، ناشادی، ترس، غم ، بی انگیزگی، بی تفاوتی و… .

از طرفی افزایش نرخ طلاق قانونی و طلاق عاطفی، خشونت های خانوادگی، روابط فرازناشویی، آزار زنان و کودکان در جامعه، شیوع افسردگی و اضطراب و سایر مشکلات روانشناختی، نشان می دهد افراد از زندگی کنونی خود، شیوه زیست، سبک زندگی و روابط شان احساس رضایتمندی ندارند؛ از دستیابی به اهداف و خواسته هایشان ناامید شده و احساس ناکامی می کنند؛ از بهبود حال درونی و روانی خودشان نا امید شده اند؛ از دستیابی به روابط مطلوب و رضایت بخش با افراد مهم زندگی شان ناکام شده اند؛ و بطور کلی خود را در یکی یا چندین جنبه زندگی شکست خورده می دانند.

بنابراین این حال بد و احساس نارضایتی، ناکامی، نا امیدی، یأس و شکست خوردگی خود را به شیوه های مختلفی که گفته شد بروز می دهند.

در چنین شرایطی افراد معمولا به دنبال دلیلی برای حال بد خود می گردند و برای پیدا کردن آن به بررسی گذشته متوسل شده و به هر دستاویز آگاهانه و یا نا آگاهانه متوسل می شوند تا دلیل و مقصری برای آنچه امروز هستند پیدا کنند.

معمولا افراد، مقصر حال بد و زندگی غیرمطلوب کنونی خودشان را در واکاوی گذشته می یابند: ژن های ناخوب، ژن های حامل بیماری، محله و شهر و کشور محل تولد، شخصیت والدین، تربیت والدین، مشکلات و بیماری های والدین، مشکلات و بیماری های خواهر و برادرها، اعتیاد والدین، فقر خانواده، رفاه بیش از حد خانواده، بی توجهی و غفلت والدین، محل زندگی، تغییرات سیاسی و اجتماعی مانند انقلاب و جنگ، تصمیم گیری های دولتی و سیاسی، معلمان و کادر مدرسه، همسر خشمگین و پرتوقع، رئیس قدر ناشناس، همکار از زیرکار در رو، کارمند تنبل، فرزند حرف گوش نکن، همسایه بی اعصاب، هوای بد و ناسالم، ترافیک شهری، آفتاب شدید و گرمای تابستان، برف و سرمای زمستان، و… .

به عبارتی هر عاملی از عوامل بیرونی چون آفتاب، سیل، زلزله، آتشفشان، روز و شب گرفته تا ژن ها و شرایط خانواده، مشکلات شخصیتی دیگران، معضلات و تصمیمات سیاسی و دولتی، مناقشات اقتصادی، و تغییرات اجتماعی را مقصر حال بد و نارضایتی امروزشان می دانند تا مسئولیت رفتارهای افراطی و اشتباه، ندانم کاری ها و تصمیمات غلط خود را بر دوش دیگران و جامعه گذاشته و خود را قربانی دیگران و موقعیت ها بدانند.

از طرفی دیگر این افراد برای اینکه بتوانند از حال بد دور شوند، حال خوب را تجربه کنند و به خواسته ها و زندگی مطلویشان برسند نیز ایده های بزرگی در فکرشان پرورش می دهند؛ مانند :

  • اگر همسرم حرف مرا گوش بدهد من مشکلی نخواهم داشت؛
  • اگر همسرم پرخاشگر نباشد، من خوشبختم؛
  • اگر همسرم به خواسته های من چشم بگوید و آن ها را تمام و کمال انجام دهد، حال من خوب خواهد شد؛
  • اگر فرزندم دست از لجبازی با من بردارد؛ اگر رئیسم دست از انتقاد کردن از من بردارد؛ اگر همسایه ام رعایت حقوق مرا بکند و…. ؛به عبارتی اگر مادرم خودش را اصلاح کند؛ اگر پدرم خودش را اصلاح کند؛ اگر همسرم خودش را اصلاح کند؛ اگر فرزندم خودش را اصلاح کند؛ اگر همکارم، رئیسم، کارمندم، همسایه ام و … .در یک کلام اگر دیگران خودشان را اصلاح کرده و خصوصیات منفی شان را تغییر دهند، من خوشحال و خوشبخت خواهم بود!

مسلم است هیچ انسانی از احساس کنترل نداشتن بر زندگی و قربانی رفتار و تصمیمات دیگران و شرایط بودن لذت نمی برد و نمی خواهد مانند آدمک چوبی خیمه شب بازی، سرنخ افکار، احساسات و رفتارهایش به دست دیگران باشد؛ اما آنچه وضوحش بر ما پوشیده است و رنج بیشتری به انسان می دهد آن است که خود را مقصر تمام ناکامی ها، شکست ها و بدبختی ها و به طور کلی حال بد خویش بداند!

بنابراین با نشانه رفتن انگشت اتهام خود، به سوی هر عامل بیرونی، بار سنگین پذیرش مسئولیت را از دوش خود برداشته و خود را قربانی عوامل بیرونی فرض می کند تا رنج روانی کمتری را متحمل شود؛ اما از آنجا که عوامل بیرون از ما تحت اختیار و کنترل ما قرار ندارد و ما نمی توانیم تغییری در آن ها ایجاد کنیم، سرخورده شده و به سراغ احساس عمیق غم، افسردگی، اضطراب، خشم، ترس و… رفته و انتخاب می کنیم بهتر است افسرده باشیم تا اینکه بخواهیم مسئولیت اشتباهاتمان را برعهده بگیریم!

حال بد و تغییر در درون

آنچه لازم است بدانیم و در سبک زندگی خودمان قرار دهیم آن است که برای بهبود زندگی، تغییر آنچه نمی خواهیم، و بدست آوردن آنچه می خواهیم، نباید به جز خود به روی شخص دیگری متمرکز باشیم.

به عبارت دیگر اگر آنچه را که امروز هستید و آنچه را امروز دارید نمی خواهید چون با آنچه همیشه می خواستید باشید و یا داشته باشید متفاوت است، بجای آنکه در ژن هایتان، محیط رشدتان، والدینتان و هرآنچه بیرون از شما قرار دارد به دنبال مقصر بگردید و یا منتظر تغییر افراد و دنیای بیرون از خودتان باشید و یا مانند یک قربانی بی اراده، منتظر ظهور یک فرشته ناجی باشید که با چوب جادویی اش در چشم به هم زدنی، کدو تنبل زندگیتان را تبدیل به کالسکه ای از جنس طلا کند و شما را به خواسته ها و آرزوهایتان برساند، باور کنید فقط باید روی خودتان حساب باز کنید!

اگر تغییری لازم است، این تغییر باید از درون شما ایجاد شود و اگر ناجی می خواهید به چهره تان در آینه بنگرید.

مسئولیت پذیری، دقیقا زمانی به ظهور می رسد که شما سهم خود و خطاهایتان را در مشکلات امروزتان شناسایی کنید و متعهد شوید آنچه را که درون شما قابل تغییر است، تغییر داده و برای رسیدن به خواسته هایتان به شیوه ای مسئولیت پذیرانه تلاش کنید و به یاد داشته باشید.

هیچ یک از ما انسان ها قربانی آنچه در گذشته بر ما رفته نیستیم، ما قربانی ژن ها و هورمون های مغزی مان نیستیم، ما قربانی سختی ها و حوادث آسیب رسانی که برایمان اتفاق افتاده نیستیم. این ما هستیم که امروز با آگاهی، هوشیاری و مسئولیت پذیری انتخاب می کنیم به حوادث تلخ و دردآور گذشته مان چگونه نگاه کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *